جستجوگر پیشرفته
موضوع : داستان های آموزنده و مقاله ,
پیرمرد وفادار
پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد.در راه با یک ماشین تصادف کرد و اسیب دید عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند. پرستاران ابتدا زخم های پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: ((باید ازت عکسبرداری بشه تا مطمئن بشیم جائی از بدنت اسیب جدی ندیده باشه )) پیرمرد غمگین شد،گفت عجله دارد و نیازی به عکس برداری نیست . پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند. پیرمرد گفت: همسرم در جایی بستری است. هر
...ادامه مطلب
امتیاز : |
نوشته شده در جمعه 1392/06/01 ساعت 20:30
توسط : شهرام دستجردی