جستجوگر پیشرفته
موضوع : داستان های آموزنده و مقاله ,
مشکلات زندگی
زن جوانی پیش مادر خود میرود و از مشکلات زندگی خود برای او میگوید و اینکه از تلاش و جنگ مداوم برای حل مشکلاتش شدیدا خسته شده است.
مادرش او را به آشپزخانه برد و بدون آنکه چیزی بگوید سه تا کتری را آب کرد و گذاشت که بجوشد. سپس توی اولی هویج ریخت در دومی تخم مرغ و در سومی دانه های قهوه. بعد از بیست دقیقه که آب کاملاً جوشیده بود گازها را خاموش کرد و اول هویج را در ظرفی گذاشت، سپس تخم مرغها را هم در ظرفی گذاشت و قهوه را هم در ظرفی ریخت و جلوی دخترش گذاشت. سپس از دخترش پرسید که چه میبینی؟
او پاسخ داد : هویج، تخم مرغ، قهوه. مادر از او خواست که هویجها را لمس کند و بگوید که چگونهاند؟ او این کار را کرد و گفت:
...ادامه مطلب
امتیاز : |
نوشته شده در شنبه 1392/06/02 ساعت 23:23
توسط : شهرام دستجردی