جستجوگر پیشرفته






موضوع : تفکر و پژوهش , داستان های آموزنده و مقاله ,

خلاصه‌ي داستان:

یک شب که ماه از تمام شبهای دیگر قشنگتر بود وبه زمین نزدیکتر.

روباه کوچک از کوه بالا رفت و ماه را برداشت و به لانه خود برد.

آن شب روباه از بودن ماه در لانه‌اش خوشحال بود.

گاهی می خندید، گاهی دور او می چرخید، ماه فقط می تابید.

روباه به علفزار رفت تا برای ماه غذایی دست و پا کند.

وقتی برگشت ماه کمی بزرگتر شده بود. روباه خوشحال شد و شروع به پختن غذای لذیذی کرد. او سفره شام را قشنگ چید و رو به ماه کرد تا او را سر سفره دعوت کند. تازه یادش افتاد ماه که غذا نمی‌خورد، ماه فقط می تابد.

فردای آن شب ماه کمی بزرگتر شده بود. روباه یک نقاشی قشنگ از او کشید، خواست آن را به ماه نشان دهد، تازه یادش افتاد، ماه که چشم ندارد.

روز بعد روباه توی جنگل تمرین آواز کرد و به لانه برگشت، ماه را دید که باز هم بزرگتر شده است. خوشحال



...ادامه مطلب

امتیاز :

برچسب ها : داستانهای تفکرو پژوهش،پایه ششم ابتدایی , داستان های کوتاه و آموزنده،داستان فیلم ماه و روباه , شبهای زیبا،ماه،روباه،لانه روباه،ماه در شب چهاردهم،بزرگ شدن،شب چهاردهم , پاورپوینت های اموزشی،ششم دبستان،تفکر و پژوهش ,
داستان ماه بود و روباه نوشته شده در سه شنبه 1393/01/26 ساعت 0:09


لینک دوستان
کلیه حقوق این سایت ، متعلق به moalleman می باشد و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است .